قالیچه می‌بافد
در ایوان خانه‌ای روبروی خیال
زنی گیس بافته!
گره‌ میزند عطرآگین
گره میزند جنس نور زلال
و آسوده آهی رها می‌کند
برای خنک‌کردن سینه‌ای
که از دوری شاخه‌ی اطلسی
به این روز افتاده‌ است!
پشت دورترین جسم هستی، خدا!
پندار پنهان کرده است
نه از روز رفته مینالد
نه به  ساعتی بعد دلداده‌ است
عاشقی وقت دگردیسی او را آورده
رج به رج پشت هم گره میزند عطرآگین
کمی آنطرف‌تر.
در ایوان خانه‌ای روی شاخ یک ‌شاتوت
یک نفر در حال پروانه شدن است
غوطه‌ور در هزار توی امید
یک بغل موی تو را
که تنیده‌ به دور خویش
بو می‌کند هر شب
پروانه‌ می‌شود
در ایوان خانه‌ای روبروی خیال!
خیال تو!


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها